متن های جشن نیکوکاری

متن های زیبای جشن نیکوکاری, جشن نیکوکاری متن های زیبا برای جشن نیکوکاری اینجا باغ عشق است. درختان احساس شکوفا شده اند. شبنم عشق بر گلبرگ های ایمان است. مرغان صدقه باغ را از آوازهای توحیدی خود پر کرده اند و باغبان خندان ندا می دهد: مژده! خبر خوب! بهار نزدیک است، رگهای ما از خون انسانیت پر شده است. نبض ما هر لحظه با یاد دیگران می تپد. هوای حیاط دلمان پر از خوبی است. با هر تپش قلبمان فریاد فداکاری می زند. بوی سیب عاطفه از باغ ما می آید. دریای چشمان ما در ساحل غربت محرومان موج می زند. ما اهل دیار نیکی هستیم که نوشتیم: بنی آدم اعضای یکدیگرند که در خلقت جواهرند و از رنج دیگران اندوهگین نمی شوند، منتظر خانه تکانی هستند. . حال و هوای دمیده بازار و بازار، چانه زنی های پی در پی، عصبانیت ها و آشتی های مکرر و بالاخره لبخندهای رضایت بخش، پول نو، ماشین های تمیز، چهره های گل پوشیده، خانه های گمشده در عطر خوش گذرانی. آنها فقط یک روی سکه هستند. سکه ای به نام روزگار.اما روی همان سکه، زندگی همان رنگ رویاهای رنج است. روز شب است و شب برزخ کاملعید یعنی: شرم آشکار پدر، گریه پنهان مادر و آرزوی شیرین دختر. هیچ کلمه ای نمی تواند به اندازه اشکی که در شب عید از چشمان یک دختر می ریزد تلخ باشد. هیچ شعری نمی تواند نشان دهنده احساس سوزش دست های خالی باشد. هیچ پری نمی تواند منعکس کننده درد و رنج کسانی باشد که رنج می برند. هیچ دوربینی نمی تواند عمق آرزوی کودک را درک کند. چقدر خوب است به دستانی که در این دریای بی کران زندگی غرق می شوند نگاه کنیم. که “فریاد خاموش” ما را می خواند! چقدر خوب است به کفش های کهنه ای فکر کنیم که در زمستان دچار زخم های قلبی شده اند! چقدر خوب است که به پیراهن هایی فکر کنیم که تکه هایشان کشیده شده است. جامعه است. چگونه خورشید به هر ذره می نگرد، چگونه ابر و سایه رحمت به هر گیاه، به اندازه دستان قدرتمند، قیمت انگشتر تو تزلزل ناپذیر است! آنسوی اینجا، یکی دست خالی کنار سفره هفت سین گذاشته است. ای خانه های شمال! امروز در شهرهای جنوبی رویاها رنگ باخته اند و «خالو» دلش را به ناله های نینوا «نی» سپرده است. امشب چراغ خانه بی بی از خجالتت خاموش است.چه کسی می تواند فریادهای خاموش را پاسخ دهد، چه کسی می تواند غم دل ها را با لب های خندان دگرگون کند، چه کسی می تواند اندکی از داشته های خود را به دیگران ببخشد و بخشی از عشق را به خود اختصاص دهد، روز چشم بارانی! آن مرد اشک هایش را از دست داده استآن دختر موهایش را ریزش نکرده است! آن زن سکوت را تمرین می کند و آن کودک به جای عروسک رویاهای شیرین را در آغوش می کشد، بیا کمی از اینجا فکر کن! بیا ای جوان! با گرمای دستانت چراغ خاموش کوخ نشینان را روشن کن! متن های زیبا درباره جشن نیکوکاری, جملات زیبا در مورد جشن نیکوکاری متن ادبی جشن نیکوکاری اگر دلهایمان به هم وصل نمی شد چگونه بود؟ شاید «با هم بودن» روی صفحات طبیعت ما نوشته شده بود و «از هم دور بودن» تلخ و غیر قابل تحمل است. بین من و تو فاصله ای نیست جز گامی به سوی عشق، زمستان سرد و سوزان تنهایی تنها با پیوند دستان تو و من گرم می شود، زمین سرد است اما آتش مهر دلها مؤمنان در امتداد دروازه نه تنها در کلبه های خود، بلکه در کلبه های همسایگان. بله، سیاره زمین ما حول وحدت قلب های عاشق می چرخد، قلب هایی که برای عشق به انسانیت زنده اند. زمین متعلق به همه بچه هاست. حضرت آدم، و این مال مشترک جز با مهربانی و بخشش حفظ می شود. چیزی که در این سرزمین دور به ما زندگی بهتری می دهد این است که همه زیر یک سقف می نشینیم. غرفه عشق و مهربانی کلبه های سرد و بی صدا، با دستان ترک خورده و پینه بسته.این کوچه های باریک حکایت رنج های توست، وقتی نمی دانی سفره خالی ات را به روی فرزندانت باز کنی.من به شما عزیزان فکر می کنم. به تو که جان فرورفته ات را نگه داری و هیچ نوری شب های بی ماهت را روشن نمی کند. آمده ام دستان خاکی تو را در دستان پر مهر خود بگیرم تا خورشید امید روزهای سردت را روشن کند. آمده ام تا خورشید را طلوع کنم. بیا از هم جدا شویم سفره های عشق انسان خادم عشق است و حتی اگر عشق نتواند خاری در دلش بگشاید عشق می تواند. هر رنگ و لعاب دیگری مانند برگ های پاییزی می ریزد، اما رنگ و بوی عشق هرگز کهنه نمی شود. و یاد جهان دستان نیکوکار را فراموش نخواهد کرد.
بیشتر بخوانید:  متن های زیبا و خواندنی روز پدر

مطلب پیشنهادی

دلنوشته های دلنشین

دلنوشته های زیبا ﺩﺭ ﮐﺎﻓﻪ ﮐﻨﺞ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﻢ ﺧﻮﺏ ﺷﺪ ﻗﻬﻮﻩ ﻣﺎﻥ ﺭﺍ …