بایگانی برچسب: متن های خواندنی

جمله زیباو خواندنی، 1 لحظه سکوت به خاطر 1 لحظه سکوت… بخاطر شرمساری کشیدن مردی که درامدش کفاف زندگیشو نمی داد چه برسد به خرید عید و پای رفتن به خونه رو نداشت 1 لحظه سکوت… بخاطر خجالت مردی که لباس چروکیده دست دوم رو بنام جنس خارجی بدن بچش …

اهمیت دادن بیش از حد به “فردا” اشتباه بزرگی است، در حالی که ما جوان و پرشور بودیم و چیز زیادی از این کلمه نمی دانستیم، آن را به خوبی انجام دادیم. تمام احساسات، تلاش ها و هر آنچه امروز داشتیم خرج می کردیم. انگار امید بیشتری داشتیم. از آنجایی …

متنی زیبا و خواندنی درباره پاییز. بیچاره پاییز نمک در دستش نیست! این همه باران به مردم می دهد، اما همین مردم او را به خزان متهم می کنند. ما خودمان هستیم. تقصیر خودته تحویل هدیه با هزار طلسم و طلسم! او سیاست “تابستانی” را ندارد که با مردم بیرون …

زندگی زیباست. با سادگی و لطافت شبنمی که بر برگ سبزی نشسته است. و با کمی زبری مانند لبه های برگ رز. اما با منظره ای زیبا و فراموش نشدنی با تنظیمات رنگارنگ و دلنشینش. بدون سایه، بدون غم. کمی پایین و بالا. کسی چه می داند؟ همیشه آن چیزی …

متن زیبا در مورد دوستی ما خیلی ها را “دوست” می نامیم… هرکسی که بتوانیم با آنها بیشتر از یک سلام و درود صحبت کنیم. بسیاری از این “دوستان” دوست نیستند. آنها همکار، همکلاسی، اقوام، همسایه هستند. “دوست” کسی است که با او اسرار را در میان می گذارید. اونی …

متن های زیبا و خوانا، نیکدیما حریمی نداشت، حتی حمام عمومی بود، اما هیچکس چشم کثیف نداشت. آن روز جلوی کسی دراز نمی‌کشید، اما پشت کسی هم نبود. آن روز نه حرفی در دل کسی بود و نه حرفی پشت سر کسی بود. آن نبود. آن روز نه برگر بود …

جمله های زیبا و عاشقانه, جمله های خواندنی مهانداس کارامچاند گاندی (متولد: ۲ اکتبر ۱۸۶۹ – رحلت: ۳۰ ژانویه ۱۹۴۸) رهبر سیاسی و معنوی هندی‌ها بود که ملت هند را در راه آزادی از استعمار امپراتوری بریتانیا رهبری کرد. او در طول زندگیش استفاده از هر نوع ترور و خشونت …

 جملات زیبا و خواندنی در مورد گرگ     زوزه ی گرگــــ از تنهــاییستــــــ ولی گرگــــ هــا دستــه جمعــــی زوزه میکشنــــد .. در دنیــــای گرگــــ ها اعتمـــاد مســاوی ستــــ با مرگـــــ .. بــا همه بــــاش امـــا تنهـــــــــا .. جمله های زیبا و فلسفی درباره گرگ من ترسم از گرگ ها نیست …

” پدر ” پدر كه باشی سردت می شود ولی كت بر شانه فرزند می اندازی. چهره ات خشن می شود و دلت دريايی، آرام نمی گيری تا تكه نانی بياوری. پدر كه باشی، می خواهی ولی نمی شود، نمی شود كه نمی شود. در بلندايی از اين آوازه مشت …

بشر های بزرگ درباره ایده ها سخن می گویند بشر های میانه درباره چیزها سخن می گویند بشر های کوچک پشت سر دیگران سخن می گویند بشر های بزرگ درد دیگران را دارند بشر های میانه درد خودشان را دارند بشر های کوچک بی دردند بشر های بزرگ عظمت دیگران …