بایگانی برچسب: ضرب المثل های ایرانی

داستان ضرب المثل «سنگ مفت، گنجشک مفت» به کار می رود: در مورد افرادی می گویند که اگر چنین کاری ضرری نداشته باشد، از انجام هر کاری می ترسند. در گذشته های دور، زن و شوهر سال ها با هم زندگی می کردند. تا اینکه پیر شدند بچه هایشان ازدواج …

داستان ضرب المثل خدا بخیل سوم را خواهد کشت. اگر کسی در زندگی بخیل باشد و خوبی هایش به دیگران نرسد، این ضرب المثل حکایت حال او را خواهد داشت. روزگاری سه دوست و سه رفیق که یکی از دیگری بخیل تر بود، طرفدار و همسفر شدند. آنها قصد رفتن …

داستان ضرب المثل “اما کاشتند، جوانه نزد.” می گویند روزی ساربان با عبور از شهری بیابانی به سرزمینی خشک و خالی رسید و شتران خود را در آنجا رها کرد. چیکار میکنی مرد چرا حیوان بیچاره را می کشی؟ روستایی گفت چرا در می زنم؟ آیا نمی بینی که او …

داستان ضرب المثل مغز الاغ در قدیم یکی از باورهای زنان این بود که اگر به شوهرشان مغز الاغ بخورند، او تابع و مطیع زن می شود. رمالی این دستور را به زنی می دهد. زن سر الاغی را می گیرد و موهایش را کوتاه می کند و برای پختن …

داستان ضرب المثل موش و گربه با هم ساختند، وای بر بقالی! استفاده می شود: این ضرب المثل در مواردی به کار می رود که دو دشمن بخواهند علیه یک دشمن متحد شوند. یک روز، چند موش به دنبال یک لانه جدید هستند. ، یک روز، رئیس یکی آنها یک …

حکایت ضرب المثل سوار پا نمی شناسد، راه گرسنه است چندی پیش مردی شتر سوار از بیابانی گرم و خشک می گذشت. سوار می خواست هر چه زودتر به شهر برسد. اما راه طولانی بود و مقصد دور. سوار رفت و رفت تا به مردی رسید که پیاده در پایین …

داستان ضرب المثل نقشه نیست داستان ضرب المثل: مردی در خارج از شهر آسیاب داشت. هر جا گندم به شهر حمل می شد، در آسیا تبدیل به آرد می شد و درآمد خوبی هم داشت. روزی که مشغول بود غول بیابانی وارد آسیا شد و رفت در گوشه ای از …

داستان ضرب المثل انجیلی که گربه ما فداکار شد استفاده می شود: برای افرادی استفاده می شود که تمام زندگی خود را در فریب سپری کرده اند اما سعی می کنند خود را مؤمن نشان دهند. شاد زندگی کرد این حیوانات که دارکوب، زاغ و چند حیوان دیگر بودند، در …

داستان ضرب المثل پدرت هم همین زبان های دراز را داشت که باید می خوردم، همان بود، همان نبود. گرگ گرسنه ای بود که روزی هر چه به این در و آن در زد و هر چه جست و جو کرد، چیزی برای خوردن پیدا نکرد. گله های گوسفند و …

داستان ضرب المثل برو سنگین بیا وقتی آدم زیاد به این و آن خانه می رود و برایش ضرب المثل بیا سنگین بیا سنگین می کنند. داستان ضرب المثل : دختری بعد از او به خانه بخت می رفت، هر روز به خانه پدر و مادرش می رفت. مادر برای …