بایگانی برچسب: درد دل

درد دل دختری با مادرش

دختری با مادرش در تختخواب درددل می کرد با چشمی پر آب گفت:مادر حالم اصلا خوب نیست زندگی از بهر من مطلوب نیست گو چه خاکی را بریزم بر سرم؟ روی دستت باد کردم مادرم! سن من از بیست وشش اضافه شد دل میان سینه غرق خون شد هیچ کس …

توضیحات بیشتر »

سخنانی از جنس دلتنگی

پیرمرد همسایه آلزایمر دارد، دیروز خیلی سرش شلوغ بود، تازه یادش رفت بیدار شود. من عادت ندارم دردم را به همه بگویم! ! بنابراین آن را زیر صورت خندانم دفن کردم. تا همه فکر کنند من هیچ درد و رنجی ندارم، مثل مادر بیسوادی که دلش برای پسرش تنگ شده …

توضیحات بیشتر »