دو روز مانده به پایان دنیا، تازه فهمید که هیچکس زنده نیست. تقویمش پر بود و فقط دو روز نامشخص مانده بود، ناراحت و عصبانی بود و به پیش خدا رفت تا روزهای بیشتری را از خدا بخواهد، جیغ می زد و بد می گفت، اما خدا ساکت بود. آسمان …
توضیحات بیشتر »دو روز مانده به پایان دنیا، تازه فهمید که هیچکس زنده نیست. تقویمش پر بود و فقط دو روز نامشخص مانده بود، ناراحت و عصبانی بود و به پیش خدا رفت تا روزهای بیشتری را از خدا بخواهد، جیغ می زد و بد می گفت، اما خدا ساکت بود. آسمان …
توضیحات بیشتر »