بایگانی برچسب: ریشه ضرب المثل های ایرانی

ضرب المثل آن ریشی که گرو می گیرند این نیست

این داستان ضرب المثل ریش عاریتی نیست. اما برای برآورده شدن آرزویشان می خواهند ریششان را گرو بگذارند!مرد معروفی به پول نیاز داشت و برای قرض گرفتن نزد تاجری رفت و چون ودیعه ای پیدا نکرد تا او را رها کند، تاجر به او گفت: ریش خود را گرو بگذار. …

توضیحات بیشتر »

دوست آن باشد که به تو راست گوید، نه آن‌که دروغ تو را راست انگارد

داستان ضرب المثل دوستی است که به تو راست می گوید نه آن که به تو دروغ می گوید. دوستی ها پیش می رود حکایت ضرب المثل: دهقانی دارای مال و مال بسیار و مال دنیا و وسیله ای برای عقد و پول بود، تو همیشه در مورد حفظ مال …

توضیحات بیشتر »

ضرب المثل اگر رفیق شفیقی، درست‌پیمان باش

داستان ضرب المثل اگر دوست شفیقی راست باشد در گذشته زرگران و نجاران در آذربایجان با هم دوست بودند. نام نجار «شفیق» و زرگر «رفیق» بود. اتفاقا هر دو مزاحم شدند. شفیق عاقل بود، به دوستش گفت: فواید سفر زیاد است بیا با هم سفر کنیم. هر دو موافقت کردند …

توضیحات بیشتر »

ضرب المثل راه بزن، راه خدا هم ببین!

داستان ضرب المثل در راه خدا قدم بردار میمردی شغلش همیشه دزدی و راهزنی بود، از این راه کسب درآمد و خرج می کرد تا اینکه یک شب با خود فکر کرد و در دل توبه کرد. وی با ابراز تأسف از این عمل گفت: مرگ حق است، بالاخره همه …

توضیحات بیشتر »

ریشه ضرب المثل حرفهای بند تنبونی

ضرب المثل حرفهای بند تنبنی در زمان امیرکبیر بازار به قدری آشفته بود که هرکس در مغازه اش انواع سکس می فروخت. طبق دستور امیرکبیر همه موظف بودند از یک نوع کالا بفروشند، مثلاً پارچه فروش فقط پارچه می‌فروشد، سفالگر فقط کوزه می‌فروشد و غیره. او هم می فروشد، امیرکبیر …

توضیحات بیشتر »

با مردن یک میراب ،شهر بی آب نمی ماند

حکایت ضرب المثل: آب انبار که می میرد، شهر بی آب نمی شود. یک نفتکش بود که فکر می کرد شخص مهمی است. کار آب انبار چه بود؟ در گذشته که آب نبود. لوله‌ها، وظیفه مخزن‌ها برای توزیع آب بود. کارهایی که هیچ کس نمی توانست انجام دهد میراب در …

توضیحات بیشتر »

ضرب المثل اول رفیق آخر طریق

داستان ضرب المثل «دوست اول آخرین است» مردی متعصب بود که می گفت: «سی سال است که در تجارت هستم و هرگز در سفر بی دوست نبوده ام». در ابتدای کارم، پدرم به من گفت که هرگز تنها سفر نکن. اتفاقا بعد از فوت پدرم از اقوامم خسته شدم. یک …

توضیحات بیشتر »

ضرب المثل چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

داستان ضرب المثل چرخ بازیگر از این دست بازی ها زیاد است. شاه قاجار عباس میرزا چند روز قبل از مرگش محمد میرزا و قائم مقام را به مشهد احضار کرد و به حرم مطهر امام رضا (ع) فرستاد تا قسم بخورند که به وفاداری به یکدیگر و به اصطلاح …

توضیحات بیشتر »

ضرب المثل کوراوغلی می خواند

داستان ضرب المثلی که کوراوغلی می خواند وقتی مردم در جواب متکلم جواب خوش بینانه می دهند یا مثلاً بدهکار به طلبکار طلبکار با خشونت و اعتراض جواب منفی می دهد طلبکار می گوید: کوراوغلی برای من می خواند» یعنی: پولش را نمی دهد، طلبکار است. کوروغلو معروف و صحیح …

توضیحات بیشتر »

رمال اگر غیب می‌دانست، خود گنج پیدا می‌كرد

ضرب المثل داستان رمال، اگر پنهان را می دانست، خودش گنج را پیدا می کرد. استفاده: برای افرادی که ادعا می کنند از گذشته و آینده خبر دارند استفاده می شود. چاپلوسی و چاپلوسی برای ساده لوح ها زمان می گذرد. روزی مرد رمالی نزد یک تاجر ثروتمند رفت که …

توضیحات بیشتر »