کاریکلماتورهای خنده دار
− از روی برج آزادی دربند پیداست
− به جنگ که می اندیشم مجروح می شوم !
− اگر حرف مفت را می خریدند الان میلیاردر بودم
− برای اینکه کفشهایش را برق بیاندازد ، بندهای آن را در پریز فرو میکرد
− از عجایب روزگار این که هر یک نقطه دارای سه نقطه هست !
− ابر در مراسم خاک سپاری کویر شرکت نمی کند
− چشم گذاشتم تا بیایی ، رفتی کله پزی دیگر !
− زندگی بدون آب از گلوی ماهی پایین نمیرود.
− آن قدر یاد می وزد که دیگر از آرزو کردن می ترسم
− اگر خودم هم مثل ساعتم جلو رفته بودم اکنون به همهجا رسیده بودم.
− کارمند قاتل روزگار می کشد
− با سوالات چالشی چاله ای پر نمی شود.
− با رویای برف مردم برفی می سازم
− بعضی ها با آجر کردن نان دیگران نان می خورند.
− ارزش ماشین ها در حال سبقت از یکدیگر هستند!
− بلبل مرتاض روی گل خاردار مینشیند.
− پرگاری که اختلال حواس پیدا میکند بیضی ترسیم میکند.
− صحنه تصادف که روی پرده رفت همه تماشاچیان کارشناس شدند
− ماشینی که از دست راننده اش خشمگین بود جوش آورد
− بعضی ها فکرشان به جایی نمی رسد و بعضی ها خودشان !
− زیبایی اش را به لوازم آرایشی اش تبریک گفتم
− فواره و قوهی جذب از سربهسر گذاشتن هم سیر نمیشوند.
− گل آفتابگردان در روزهای ابری حس بلاتکلیفی میکند.
− آب به اندازهای گلآلود بود که ماهی، زندگی را تیره و تار میدید.