جمله هایی درباره توفیق
توفیق، آرزویی ناممکن یا واقعیتی دست یافتنی؟ خیلی از انسانها به توفیق به شکل یک فرایند دست نیافتنی و به افراد پیروز به شکل عدهای موجودات شاهکار نگاه میکنند. اگر دوستی به هدفی مشخص رسیده باشد ، احتمالا این جمله را همه در موردش شنیده باشیم که “خدا اقبال بدهد، بعضیها از زمین و آسمان برایشان میبارد! خوش بحالش… کاش من جای او بودم…”
احتمالا بارها با این جملات مواجه شده باشیم ولی واقعیت چیز دیگری می باشد و آن را کمتر کسی میبیند، واقعیتی که پشت توفیق هر انسانی نهفته می باشد، داشتن امکانات و هوش و ثروت و پشتیبانی نیست… واقعیت تنها و تنها شکیبایی و پشتکار و امید و ایمان قلبی به هدف می باشد… که اغلب نمود بیرونی ندارد! ما اینها را نمیبینیم… هر رشدی درد مخصوص بخودش را دارد. رشدی که درد نداشته باشد رشد نیست! موفقی که مایوس نشده باشد، کوفته نشده باشد، طرد نشده باشد و حتی مورد دشمنی واقع نشده باشد، پیروز نیست!
اگر میخواهیم مسیر توفیق را برویم باید آمادهی خیلی چیزها باشیم: اگر نادانها تحقیرمان کردند… ما لبخند بزنیم به سطحی نگریشان و اطمینان بنفسمان را تقویت کنیم. اگر باریک نظران کارمان را بیاعتبار شمارند… ما مصممتر شویم که داریم کاری میکنیم که مورد باریک نظری واقع شده و این خود دستاورد کمی نیست، گاهی حسد برخی، مهر تاییدی می باشد بر درستی کارمان.
اگر کجاندیشان دلسردمان کنند… ما ناامیدی را به مبارزه با امید دعوت کنیم و انگیزهها را مرور میکنیم. اگر اطرافیان بجای همراهی دشمنی کنند… ما خوداتکایی را تمرین کنیم و خوشبین و بردبار باشیم. اگر روزی همه را موافق با خودت یافتی و یا اگر زمانی رسید که دیدی داری از مسیری میروی که همگان میروند، قطعا اول به درستی مسیر و یا درستی معیارهای انتخاب مسیرت شک کن!
یادم باشد در مسیرم قطعا بردبار باشم، امیدوار باشم، زورمند باشم، هوشیار و آگاه باشم که لازمهی هر رشدی یک بلوغ می باشد و لازمهی هر بلوغی یک تحول بزرگ و لازمه هر تغییری یک گستاخی عمیق! آسان باشم ولی سطحی نه! شبیه خودم باشم، سرجای خودم باشم، برای بقیه خیر بخواهم، مبادا بیفرق باشم به درد کسی…!! جرات کنیم و بایستیم در مساوی هر آنچه از درون و بیرون بازدارندهمان میشود!
و در آخر… اگر رویایی در سر نداری، میان تو و مسافری که در راه مانده فرقی نیست!