ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک عمر پشیمانی

ضرب المثل های فارسی, ضرب المثل با معنی داستان ضرب المثل یک لحظه بی احتیاطی، یک عمر حسرت ضرب المثل یک لحظه بی احتیاطی، یک عمر پشیمانی برای افرادی استفاده می شود که بدون فکر کاری را انجام می دهند و سپس پشیمان می شوند. داستان ضرب المثل یک لحظه غفلت، یک یک عمر پشیمانی یک عمر پشیمانی: روزی پادشاه مهربانی در شهری زندگی می کرد که همه مردم آن را دوست داشتند. او به خوبی به مشکلات مردم گوش می داد و تا جایی که می توانست سعی می کرد مشکلات آنها را حل کند. این پادشاه مهربان با همسرش تنها زندگی می کرد. آنها سال ها بود که ازدواج کرده بودند اما بچه ای نداشتند، در این سال های تنهایی، شاه راسو کوچکی به قصر آورد و از آن مراقبت کرد، کم کم شاه راسو را تربیت کرد و همه چیز را به او آموخت. همه کسانی که راسو را دیدند از این که این حیوان کارهای عجیب و غریب زیادی انجام داد تعجب کرد. پس از چند سال حکیم دانایی به شهر خود آمد. حکیم گفت: می تواند به شاه و همسرش دارو بدهد تا پسری باردار شوند.چند ماه بعد خداوند پسری به پادشاه عطا کرد که نه تنها شاه و همسرش را خوشحال کرد، بلکه همه مردم شهر را خوشحال کرد و مردم دوست داشتند پسرشان پس از این شاه خوش اخلاق جانشین او شود. . .پادشاه زنی را به عنوان دایه برای نگهداری از کودک انتخاب کرد. راسو می دانست که این کودک بسیار مورد توجه پادشاه و همسرش است و راسو نسبت به کودک بی آزار و مهربان است. یک روز بعدازظهر که دایه در کنار کودک به خواب رفت، پنجره باز بود و مار از پنجره وارد اتاق کودک شد که پنجه هایش او را زخمی کرد. آنقدر به مار زد که مار مجروح مرد. دایه از صدای جیغ و دعوای راسو و مار بیدار شد و راسو خون آلود را در کنار گهواره بچه دید. پرستار بچه شروع به جیغ زدن و کمک خواست. پادشاه و همسرش با شنیدن صدای دایه به اتاق پسرشان دویدند و به محض رسیدن راسوی را دیدند که چنگال و دهانش خونی بود، پادشاه بسیار ترسید و فکر کرد که راسو پسرش را کشته است. به سرعت شمشیرش را از غلاف بیرون آورد و کشید و راسو را با یک ضربه از وسط دو نیم کرد. و بعد با عجله به سمت پسرش رفت. وقتی پادشاه به بالای گهواره رسید، دید فرزندش زنده است و مار در گهواره از وسط نصف شده است.او تازه متوجه شد که راسو بدشانس چقدر تلاش کرده است و قبل از اینکه مار بتواند به شاه بچه آسیب برساند با مار جنگید تا او را بکشد.پادشاه از کردار خود پشیمان شد و گفت: یک لحظه صبر کن از هزار تاسف پشیمان می شوی. من با عجله خود حیوانی را که بسیار مهربان و وفادار بود به راحتی نابود کردم. اما دیگر پشیمانی فایده ای نداشت.
بیشتر بخوانید:  ریشه ضرب المثل اگر تو کلاغی من بچه کلاغم

مطلب پیشنهادی

ضرب المثل اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه

ضرب المثل اگر بگوید سفید است می گویم سیاه است دامنه کلمات و ضرب المثل …