ضرب المثل ناخوانده به خانه خدا نتوان رفت

ضرب المثل فارسی, ضرب المثل ایرانی با معنی داستان ضرب المثل نخوانده نمی توان به خانه خدا رفت در روایات آمده است که در زمان های دور یکی از تاجران معروف عراق برای زیارت و طواف خانه خدا به مکه رفت. در بین راه با خود گفت که بعد از زیارت خانه خدا به بازار می روم و اگر اجناس ارزان و مقرون به صرفه ای باشد می خرم. پس از چند روز به مکه رسید و پس از اندکی استراحت برای طواف به مسجد الحرام رفت. حج به جا آورد و به آرامگاه خود بازگشت. پس از چند ساعت از خواب بیدار شد و به بازار شهر رفت تا در آنجا گشت بزند و کالاهایی را که با خود به مکه آورده بود بفروشد. تاجر مقابل بازار شهر مکه، پارچه ای پهن کرد و اجناس خود را برای فروش به نمایش گذاشت. در همین حال پیرمرد فقیر و نیازمندی از دور سفره تاجر را دید و به او نزدیک شد و با صدایی آهسته گفت: ای من، رسم نامردی این روزگار است که از فقر و گرسنگی رنج می برم و رنج می برم. اما این مرد باید در تجمل زندگی کند.”این مرد چه فرقی با من دارد؟! چه گناهی کرده ام که اینقدر ضعیف و بی پول هستم! فقیر با خود صحبت می کرد که بازرگان صدای فقیر را شنید و به شدت عصبانی شد و به او گفت: ای گستاخ، فقیر به ثروت ثروتمندان حسادت نمی کند.معلوم است که شما به جای طواف خانه خدا از کشور دیگری برای گدایی و آزار حجاج به اینجا آمده اید. اگر می‌دانستم آمدنم به مکه باعث دیدار تو می‌شود، هرگز به این شهر سفر نمی‌کردم. بیچاره اشک در چشمانش حلقه زد و به بازرگان گفت: تو اشتباه فهمیدی و من به این شهر نیامدم. التماس کن!» آن مرد ثروتمند به او گفت که من اشتباه نمی کنم و من به او راست گفتم و خداوند به ابراهیم نیز دستور داد: مردم را برای طواف به شهر مکه دعوت کن و آنان را رهبری کن، و از کسانی که وضع مالی خوبی دارند. چشمانت را باز کن و من به مکه رفتم تا فرمان خدا را اطاعت کنم که اسرار خود را با خدا در میان بگذارم.سپس فرمود: بدون دعوت نمی توانی به خانه خدا بروی و از کشوری دور راه طولانی و سختی را طی کرده ای تا اینجا گدایی کنی و به مال مردم غبطه بخوری! من همیشه شکرگزار نعمت های خداوند بوده ام و همیشه زکات و خمس اموال خود را داده ام و همیشه با مردم مهربان و مهربان بوده ام و این لباس درویشی که بر تن دارید، لباس انبیا است. و مقدس است و نباید از آن سوء استفاده کنیدسپس مقداری پول به او داد و به او گفت که هر جا هست و هر لباسی که می پوشی همیشه خدا را شکر کن تا خدا دستش را بگیرد، فقیر وقتی سخنان تاجر را شنید شرمنده شد و از او طلب بخشش کرد. ترک کرد. جمعی که در آنجا جمع شده بودند تحت تأثیر سخنان بازرگان قرار گرفتند و با سلام و احوالپرسی بلند به پایان رسیدند، از آن زمان تا امروز اگر شخصی بدون دعوت به مهمانی کسی برود و به مال او حسادت کند، این ضرب المثل را می گویند: نمی توانی بروی. بدون دعوت به خانه خدا
بیشتر بخوانید:  ضرب المثل تو نخندی من بخندم؟!

مطلب پیشنهادی

ضرب المثل اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه

ضرب المثل اگر بگوید سفید است می گویم سیاه است دامنه کلمات و ضرب المثل …