ضرب المثل خودش را بیار ولی اسمش را نیار

ضرب المثل فارسی, ضرب المثل های انگلیسی ضرب المثل خودت را بیاور اما نامت را پیدا نکن در گذشته تاجر ثروتمندی برای یک سفر کوتاه خانه را ترک کرد. مقداری غذا و مایحتاج را برداشت و سوار بر اسبش به صحرا رفت. مرد فکر می کرد که فاصله شهرش تا شهری که قصد سفر به آن را داشت کم است زیرا دیده بود که مردم معمولاً دو روز می روند و برمی گردند. با خود گفت: صبح زود می روم، ظهر می رسم، کارم را انجام می دهم، شب را در کاروانسرا استراحت می کنم و فردا صبح دوباره به شهرم برمی گردم. ابتدای سفر اما با نزدیک شدن به ظهر هوا گرمتر شد. حوالی ظهر تاجر به یک چهارراه رسید. گیج شد و راه را اشتباه رفت که او را به وسط بیابان می برد. مرد دید که هر چه هست، به جایی نمی رسد، فقط بیابان است. هوا کم کم داشت تاریک می شد که مردی از صحرا را دید. امید تازه ای پیدا کرد که شاید بتوانند به او کمک کنند یا می تواند یک شب پیش آنها بماند و فردا چاره ای بیندیشد. دست تکان داد و گفت: من در فلان شهر تاجر معروف و ثروتمندی هستم، اما امشب راه را گم کرده ام.از تو می خواهم امشب به من غذا و جای خواب بدهی.بیابان‌نشین‌هایی که در چادرشان غذا می‌خوردند، طبق رسم مردم بیابان‌نشین که در این راه به مردم کمک می‌کنند و مهم نیست که او کیست و شغلش چیست، غذای خود را با او تقسیم می‌کردند، سپس نمدی به او می‌دادند. و گفت برو در آن گوشه چادر بخواب. مردی که اصلا انتظار چنین رفتاری را نداشت و به خاطر موقعیت شغلی اش می خواست بهترین غذا و بهترین جای خواب را داشته باشد بسیار ناراحت شد و حاضر نشد خود را در نمد بپیچد و بخوابد.مردان بیابانی که بسیار خسته بودند خود را پیچیدند. با نمد و به خواب رفتند. بعد از ساعتی از شب، سرمای شب های کویر او را فرا گرفت و رفت تا خود را در نمد بپیچد تا بخوابد، کمی خوابید اما پس از مدتی دوباره بیدار شد. سرد و لرز، تنها چیزی که دنبالش بود چیزی بود که خودش را گرم کند، پیداش نمی کرد، شروع کرد به داد زدن این چه مهمان نوازی است، باید آتشی روشن کنی تا مرا گرم کنی. یکی از مردها خواب آلود گفت: ما نمی توانیم زیر چادر آتش بزنیم. چادر به سرعت آتش می گیرد و می سوزد. تاجر گفت: پس چه کار کنم، یخ زده ام. گفت: چیزی نداریم.اگر علوفه الاغ می خواهی، گوشه است، می خواهی بیاورمشبازرگان اول ناراحت شد و چیزی نگفت و خواست بخوابد، اما نتوانست، سرما چنان او را کتک زد که گفت: «باشه او را بیاور، اما اسمش را نیاور.
بیشتر بخوانید:  ضرب المثل دشمن دانا به از نادان دوست

مطلب پیشنهادی

ضرب المثل اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه

ضرب المثل اگر بگوید سفید است می گویم سیاه است دامنه کلمات و ضرب المثل …