ضرب المثل از آتشی که افروختم خودم سوختم

انواع ضرب المثل ها, داستان های ضرب المثل ها داستان ضرب المثل آتشی که افروختم سوختم استفاده از ضرب المثل: ضرب المثل آتشی که روشن کردم برای افرادی استفاده می شود که عواقب رفتار بد خود را متحمل می شوند داستان ضرب المثل: در سبزه جنگل، روباهی در کنار یک شغال زندگی می کرد. . روباه لاغر و ضعیف بود و قدرتی در آغوش نداشت، در عوض بسیار باهوش و باهوش بود. برعکس، شغالی که در نزدیکی او زندگی می کرد. قوی و توانا بود، از طرفی عقلش را زیاد به کار نمی برد، این دو حیوان با هم زندگی می کردند، روباه حیله گر هر روز صبح به شکار می رفت و با هر نیرنگ و نیرنگی حیوانی را شکار می کرد و به لانه می آورد و می خورد. آن را با شغال شغال عملاً هیچ کاری نمی کرد، همیشه در گوشه لانه استراحت می کرد. مگر زمانی که روباه به نیروی بازو و نیروی شغال نیاز داشت، مثلاً وقتی می خواست حیوان بزرگی را که از خودش بزرگتر بود شکار کند. اما بیشتر غذا توسط شغال خورده شد و مقدار کمی هم توسط روباه به او داده شد که چندین بار به شغال اعتراض کرد. اما شغال که اوضاع را به نفع خود می دید به اعتراضات او گوش نمی داد.یک روز که شغال بیشتر غذایی را که در آن روز صید کرده بود خورد و روباه را گرسنه رها کرد، روباه عصبانی شد و با علم به اینکه نمی تواند شغال را با صحبت کردن قانع کند تصمیم گرفت برای فرار از شغال نقشه بکشد.یک روز که روباه موفق شد حیوان چاقی را بگیرد، شغال گوشت زیادی خورد. و بعد شغال سیر شد. روباه گفت: آقا شغال، حتی اگر در حین شکار به من کمک نکنی، اشکالی ندارد. من این کار را خواهم کرد، اما اگر یک روز مرا تنها بگذاری و بروی، چه کنم؟ شغال که از این محبت نابهنگام روباه تعجب کرده بود گفت: تو را تنها بگذارم؟ غیر ممکن است! چی میگی تو؟ کجا می توانم دوستی به خوبی تو پیدا کنم؟ (اما در دل می گفت: چگونه می توانم برای حماقت تو دوستی پیدا کنم که هر روز هم به من غذا بدهد). روباه حیله گر فرصت را غنیمت شمرده و گفت: من به صحت گفتار تو ایمان دارم. اما ما روباه ها در بین خود آیینی داریم، برای نشان دادن وفاداری و دوستی، به باتلاق سیاهی می رویم و پس از خارج شدن از آن، از روی آتشی که از قبل در کنار باتلاق روشن کرده ایم، می پریم. اگر بتوانیم از روی آتش بپریم، این بهترین دلیل بر وفاداری ما به دوستانمان است. می خواهم وفاداری خود را به من نشان دهی تا بتوانم این دوستی را به روباه های دیگر جنگل نشان دهم.شغال با خود گفت: هرگز نمی خواهم دوست نادانم را که همه کارم را انجام می دهد ترک کنم.و به روباه گفت: شرطت قبول شود! من این کار را برای اثبات وفاداری خود انجام خواهم داد. روباه گفت: خیلی خوب، همین الان می روم به باتلاق پای کوه و برای آمدنت آتشی آماده می کنم! شغال پذیرفت و از او خواست که برای جلب اعتماد روباه نیز همین کار را بکند. روباه قبول کرد و گفت: باشه، تو بپر، بعد از تو نوبت من است. هر دو راه افتادند و به سمت باتلاق سیاه حرکت کردند. شغال در گوشه ای نشست و روباه به دنبال هیزمی بود تا آتش بسازد. شغال در حالی که نشسته بود در دلش به روباه می خندید و به بازی جدیدی که شروع شده بود، شغال با خود گفت: خوب اگر از آب بیرون بیایم، لازم نیست از روی آتش بپرم. چون بدنم خیس است و حتی گرما را هم حس نمی کنم در این مدت روباه هیزم جمع کرد و آتش زد. سپس رو به شغال کرد و گفت: اکنون وقت آن است که وفاداری خود را به من ثابت کنی. بیا داخل این باتلاق شو و بعد از بیرون آمدن از روی آتش بپر.شغال که حتی به امتحان سختی که در انتظارش بود فکر نمی کرد، به سرعت نزدیک شد و به درون باتلاق پرید، باتلاق آنقدر آرام بود که هیچ حیوانی فکر نمی کرد که آب آن اینقدر ابری و سنگین باشد.به محض ورود شغال متوجه شد که روباه حیله گر شرایط آسانی برای او نگذاشته است، اما به همان اندازه که سخت بود، از باتلاق گل آلود بیرون خزید و ایستاد تا از روی آتشی که روباه روشن کرده بود بپرد. بر او می خواست از روی آتش بپرد اما گل و لای آنقدر روی او سنگین شده بود که درست وسط آتش افتاد زیرا روباه آتش بزرگی ایجاد کرده بود، شغال تقلا کرد و سعی کرد فرار کند اما دیگر دیر شده بود. روباه در حال سوختن خندید و گفت: چرا خودت را آتش زدی؟ شغال می گفت: نمی دانم چرا سوختم که دروغ نگفتم؟ روباه گفت: آری، تو دروغ نمی گفتی، اما این آتش تنها راهی بود که برای خلاصی از تو به ذهنم می رسید. شغال اخیراً متوجه شد که روباه حیله گر برای فرار از تهدیدهایش چه نقشه ای را در سر داشت. و آن را گرفت.
بیشتر بخوانید:  ریشه تاریخی ضرب المثل از هفت خان رستم گذشته

مطلب پیشنهادی

ضرب المثل اگه بگه ماست سفیده، من میگم سیاهه

ضرب المثل اگر بگوید سفید است می گویم سیاه است دامنه کلمات و ضرب المثل …