زن یعنی لبخند در سیل اشک، آرامش در زمان بی قراری عاشقانه همیشگی در غروب آفتاب، وسط میدان رزمنده، یعنی تعبیر عبارت دوستت دارم، یعنی خدا هم زیباست، نقاشی خوب، یعنی فلسفه خلق کردن زندگی که خودش را در آغوش بگیرد، احساس زن برهنه یعنی زن، مادر، معصومیت تا بی نهایت 
زن یعنی عاشق یعنی ناز. مرد یعنی نیاز، مرد یعنی غرور، زن یعنی عدم غرور، مرد یعنی باید، زن یعنی شاید. مرد یعنی بودن، زن یعنی نابودی. مرد یعنی دیدن، زن یعنی چشم بستن. مرد یعنی نفس کشیدن، زن یعنی نفس کشیدن. مرد یعنی منطق، زن یعنی احساس. مرد یعنی حکومت، زن یعنی اطاعت. انسان یعنی سخاوت. زن یعنی صداقت، مرد یعنی آزادی، زن یعنی تسلیم، مرد یعنی شرافت، زن یعنی نجابت، مرد یعنی خشونت، زن یعنی لطافت، مرد یعنی غیرت، زن یعنی عزت، مرد یعنی من، زن یعنی ما، مرد یعنی قدرت، زن یعنی تقدس یعنی راه رفتن، زن یعنی صبر، مرد یعنی حالا، زن یعنی فردا، مرد یعنی ساختن، زن یعنی سوختن، مرد یعنی عشق، زن یعنی دوست داشته شدن، مرد یعنی خواستن، زن یعنی کوچک شدن، مرد یعنی دزدی، زن یعنی کشش، مرد یعنی آرامش “زن یعنی شاد بودن، مرد یعنی جرعه شهوت، زن یعنی لیوان پر از نفس.”مرد یعنی حاکم، زن یعنی راهی که به دامان دوست سپرده شده است. مرد یعنی نیمی از وجود، زن یعنی نیمی دیگر. اما با تمام این معانی بی پایان صفحه آشنایی، مرد یعنی انسان یعنی دریای احساسات یعنی عشق ابدی یعنی تکیه گاه هستی یعنی آرام ترین خلقت و زن یعنی آرامگاه. خلقت یعنی فداکاری از سر تا پا و مرد به معنای غیرت و مردانگی یعنی وجود. زن یعنی عشق و وفای بی کران، یعنی انسانیت و پاکی پاک، یعنی امید دادن به روزهای آینده، یعنی همدم و همدم تنهایی، غربت و همسفر. راه اسرارآمیز مرد به معنای یک کلمه است و آن مرد است و زن به معنای یک کلمه است و آن عشق است.
