حکایت ضرب المثل دم روباه در به دام انداختن ماهرانه است، پیرمردی کشاورز بود که باغی داشت که هندوانه های زیادی داشت، اما خیلی ناراحت بود چون روباهی حیله گر در چشمک زدن به باغ می رفت. چشم خربزه و هندوانه های رسیده و رسیده را برید و همه بوته ها را برید. پیرمرد هر کاری کرد نتوانست روباه را بگیرد. پیرمرد در مسیر روباه چاهی حفر کرد. و آن را با برگهای نازک پوشاند. علف پوشیده شده بود، اما روباه این حقه را از پیرمرد فهمید. باید آرد می آورد و خمیر درست می کرد و در آن زهر می ریخت و سر راه روباه می گذاشت، اما روباه حیله گر به محض اینکه رب را بو کرد و نخورد، می دانست که زهر دارد.سرانجام پیرمرد با شخصی مشورت کرد و به پیرمرد گفت در مسیر روباه تله ای بر زمین بگذار و میخ را در زمین بگذار و تکه ای گوشت در مسیر روباه بگذار. با این فکر که ممکن است برایش تله گذاشته باشند غریبه نبود، پس دمش را به تله نزدیک کرد و برگشت، که ناگهان دم روباه در تله گیر کرد، دود تا صبح نتوانست از شر آن خلاص شود. آنقدر تلاش کرد که خسته و بی حال شدپیرمرد آمد و گفت: آقای روباه چطور اینقدر باهوش شدی که در دام افتادی؟ روباه گفت: من در تله نیستم، اما این دم من است که در دام افتاده است، من به این راحتی در دام نمی افتم! پیرمرد گفت: آری، دم روباه به خاطر حیله گری در دام است.ریشه ضرب المثل دم روباه از زرنگی در تله است
حکایت ضرب المثل دم روباه در به دام انداختن ماهرانه است، پیرمردی کشاورز بود که باغی داشت که هندوانه های زیادی داشت، اما خیلی ناراحت بود چون روباهی حیله گر در چشمک زدن به باغ می رفت. چشم خربزه و هندوانه های رسیده و رسیده را برید و همه بوته ها را برید. پیرمرد هر کاری کرد نتوانست روباه را بگیرد. پیرمرد در مسیر روباه چاهی حفر کرد. و آن را با برگهای نازک پوشاند. علف پوشیده شده بود، اما روباه این حقه را از پیرمرد فهمید. باید آرد می آورد و خمیر درست می کرد و در آن زهر می ریخت و سر راه روباه می گذاشت، اما روباه حیله گر به محض اینکه رب را بو کرد و نخورد، می دانست که زهر دارد.سرانجام پیرمرد با شخصی مشورت کرد و به پیرمرد گفت در مسیر روباه تله ای بر زمین بگذار و میخ را در زمین بگذار و تکه ای گوشت در مسیر روباه بگذار. با این فکر که ممکن است برایش تله گذاشته باشند غریبه نبود، پس دمش را به تله نزدیک کرد و برگشت، که ناگهان دم روباه در تله گیر کرد، دود تا صبح نتوانست از شر آن خلاص شود. آنقدر تلاش کرد که خسته و بی حال شدپیرمرد آمد و گفت: آقای روباه چطور اینقدر باهوش شدی که در دام افتادی؟ روباه گفت: من در تله نیستم، اما این دم من است که در دام افتاده است، من به این راحتی در دام نمی افتم! پیرمرد گفت: آری، دم روباه به خاطر حیله گری در دام است.
