ریشه ضرب المثل اگر تو کلاغی من بچه کلاغم

تاریخچه ضرب المثل اگر کلاغ باشی من پسرم استفاده از ضرب المثل اگر کلاغ باشی من پسرم به شخص یا افرادی گفته می شود که خود را باهوش و با تجربه می دانند. و دیگران را نسبتاً احمق بدانند داستان ضرب المثل: روزی روزگاری کلاغی بود که برای اولین بار به دنیا آمد. او برای مرغش کرم می آورد تا بخورد. مرغ را زیر بالش گذاشت و آن را گرم کرد. آفتاب به محض اینکه توانست بالش را به عنوان سایبان جوجه قرار داد و خلاصه کاملاً به فکر جوجه یک دانه اش بود. جوجه زاغ از دیروز بزرگتر شد و فداکاری های مادرش را دید. وقتی زمان پرواز جوجه کلاغ فرا رسید، مادرش تنها چیزی بود که به او پرواز آموخت. جوجه پرواز را خوب یاد گرفت و اولین روز پرواز خود را با موفقیت پشت سر گذاشت. شب که شد هم مادر و هم جوجه خوشحال بودند که این مرحله را پشت سر گذاشته اند. کلاغ که هنوز نگران جوجه اش بود به او گفت: “گوش کن عزیزم، مردم حیله گر و باهوش هستند، گول آنها را نخورید، مراقب باش، پسرها همیشه به فکر آزار و اذیت جوجه های مثل تو هستند، پرهایشان را می زنند. و بال با سنگ و اسیر آنها.جوجه زاغ گفت: چشم مامان! من به طور کامل از بچه ها مراقبت می کنم.«کلاغ که فکر می‌کرد جوجه‌اش بی‌تجربه است، فکر نمی‌کرد با دو کلمه نصیحت جوجه‌اش متوجه خطرات جاده شود. این همان چیزی است که او گفت: “فقط مراقب بودن کافی نیست. چشم ها و گوش های خود را کاملا باز نگه دارید. به محض اینکه کودکی را دیدید که قصد دارد به سمت شما سنگ پرتاب کند، بلافاصله از جایی که هستید پرواز کنید.” پسر زاغ که به حرف های مادرش گوش می داد گفت: مادر! چه می شد اگر این مرد سنگ را در آستین خود پنهان کرده بود؟! مادر زاغ از حرف پسرش تعجب کرد و گفت: آفرین به تو با تمام وجود. هوش و ذکاوت!» پسرک زاغ گفت: «مادر، فراموش نکن که اگر تو کلاغ باشی، من بچه زاغ هستم! “