دیروز گریســـــــــــتم
برای تمامی روزهایی که گرفتار , کوفته و یا خشمگین بودم
برای تمامی روزها و تمامی نگرش هایم
برای تمامی لحظاتی که سبب بی حرمتی , بی احترامی و جدایی از خودم شده و سبب شده بود, انعکاس کردار دیگران در من چنان باشد که, خود نیز همان کردار را با خود داشته باشم
دیروز برای پایان کوشش هایی که کرده بودم تا دیگران دوستم بدارند گریستم,
برای تمامی خواسته هایی که میسر نشد و برای تمامی کارهایی که تنها بخاطر خرسندی اطرافیانم انجام دادم و بازتاب آن در خودم جز خلا روحی , درد جسمی و خستگی بی حد چیزی نبود.
دیروز گریستم
چـون گاهـــــــــــــــــی جز گریـــــــــــــــــه کاری نمـــــــــــــــــیتوان کرد
دیروز گریستم به این خاطر که رنجیده بودم , به این خاطر که مرا رنجانده بودند و به این خاطر که من رنجور راهی نداشتم
جز اینکه در , دردی عمیق فرو روم
زمانی که در این درد فرو می روی, رنج تو را بیدار می کند
دیروز گریستم
بخاطر این که خیلی دیر شده بود و بخاطر این که وقتش رسیده بود
دیروز گریستم
به این خاطر که روحم به تمامی چیزهایی که نیاز بود بدانم واقف بود
دیروز با تمامی روحم گریستم و او را راضی کردم
حال زیاد بدی داشتم
اما در میان گریه هایم حس رهایی می کردم
چرا که
دیروز بخاطر همه چیز گریستم…!