تاریخ کودتا مانند گلی است که پشت و صورت ندارد. در شلوغی یا مکانی، شخصی به کسی پشت می کند و می نشیند. شما از آن شخص عذرخواهی می کنید، زیرا به کسی پشت کرده اید. روزی استاد صبا، استاد ملوک الشعرا و شهریار جوان در مغازه ای در خیابان پامنار نشسته بودند و مشغول تماشای آتش بازی بودند. ناگهان دختری قد بلند و بسیار زیبا که با شور و شوق به آتش بازی نگاه می کرد توجه شهر را به خود جلب کرد. این دختر زیبا «ثریا» نام دارد و دختر یک سرهنگ ارتش بود، اما شهریار همیشه در شعرهایش او را «پری» خطاب می کرد. او آنقدر جذب این دختر شده که به قول خودش «روهامبا به دنبالش پرواز کرد». آشنایی شاعر جوان با «پری» باعث شد تا با او ملاقات کند و زندگی بسیار شادی در زندگی شهریار آغاز شد. در عین حال، با این روزهای شاد، در کنار محبوبیت شاعر جوان، به تدریج تغییراتی در رفتار و کردار شاعر به چشم می خورد که در ابتدا او را ناز و جذاب کرده بود.شعر زیبای «گل نه پشت دارد و نه صورت» یکی از احساسات شاعر نازکدل در این دوره است.که یادآوری می کنیم: رنگ و زیبایی گل، گل به خاطر آب حیوان رنگ و بویی ندارد، در هوا آبی نیست، چهره خود را توصیف نکنید، پشت سر خود چیزی نگویید، به من نگو که نمی خواهی گلی روی پشتت باشم و نمی خواهی وصل شوی، پیر نشو، عیب نداشته باشی، نخواهی جوان شوی، نکن می خواهم نور من باشی، خوشحال باش، در را باز نکن. مژگان و تار زلف، نخ را نخ کن، هر چه در دل ترک کند، تاب رافو با من حوصله نخواهد کرد، خوشبختی که ندارم، می خواهم از آن بگیرم، چه قصدی ندارد. «شهریار» بی رحم است، چشم نابینا پیشخدمت است، مگر اینکه رقیب ندارد.داستان ﺿﺮﺏﺍﻟﻤﺜﻞ گل پشت و رو ندارد
تاریخ کودتا مانند گلی است که پشت و صورت ندارد. در شلوغی یا مکانی، شخصی به کسی پشت می کند و می نشیند. شما از آن شخص عذرخواهی می کنید، زیرا به کسی پشت کرده اید. روزی استاد صبا، استاد ملوک الشعرا و شهریار جوان در مغازه ای در خیابان پامنار نشسته بودند و مشغول تماشای آتش بازی بودند. ناگهان دختری قد بلند و بسیار زیبا که با شور و شوق به آتش بازی نگاه می کرد توجه شهر را به خود جلب کرد. این دختر زیبا «ثریا» نام دارد و دختر یک سرهنگ ارتش بود، اما شهریار همیشه در شعرهایش او را «پری» خطاب می کرد. او آنقدر جذب این دختر شده که به قول خودش «روهامبا به دنبالش پرواز کرد». آشنایی شاعر جوان با «پری» باعث شد تا با او ملاقات کند و زندگی بسیار شادی در زندگی شهریار آغاز شد. در عین حال، با این روزهای شاد، در کنار محبوبیت شاعر جوان، به تدریج تغییراتی در رفتار و کردار شاعر به چشم می خورد که در ابتدا او را ناز و جذاب کرده بود.شعر زیبای «گل نه پشت دارد و نه صورت» یکی از احساسات شاعر نازکدل در این دوره است.که یادآوری می کنیم: رنگ و زیبایی گل، گل به خاطر آب حیوان رنگ و بویی ندارد، در هوا آبی نیست، چهره خود را توصیف نکنید، پشت سر خود چیزی نگویید، به من نگو که نمی خواهی گلی روی پشتت باشم و نمی خواهی وصل شوی، پیر نشو، عیب نداشته باشی، نخواهی جوان شوی، نکن می خواهم نور من باشی، خوشحال باش، در را باز نکن. مژگان و تار زلف، نخ را نخ کن، هر چه در دل ترک کند، تاب رافو با من حوصله نخواهد کرد، خوشبختی که ندارم، می خواهم از آن بگیرم، چه قصدی ندارد. «شهریار» بی رحم است، چشم نابینا پیشخدمت است، مگر اینکه رقیب ندارد.
