وقتی به جایی از زندگی می رسی، می فهمی که به زودی خواهد رفت، به زودی خواهد رفت و به زودی برمی گردد. اما کسی که دیر می کند دیر می کند اما برنمی گردد. وقتی به جایی در زندگی میرسی، میفهمی که نباید تأخیر را تمدید کنی، باید مثل چاقویی که از میان چیزها میگذرد، از کنار بعضیها بگذری. نگرش دردناک را برای همیشه پایان دهید. وقتی به جایی در زندگی رسیدی، متوجه میشوی که بزرگترین بدبختی برای یک انسان، نداشتن سواد کافی برای حرف زدن است و هوش و ذکاوت برای سکوت. ما رسیدهایم، میفهمیم که این مهم نیست که چقدر میبخشیم، مهم این است که چقدر عشق در بخشش ما وجود دارد. وقتی به جایی از زندگی میرسی، میفهمی کسی را که زمانی با تو خندیده بود را فراموش میکنی. اما هرگز آن شخص را فراموش نکن که با تو اشک ریختم وقتی به جایی در زندگی میرسی میفهمی که میتوانی دوست داشته باشی. این بزرگترین هنر دنیاست، وقتی به جایی در زندگی رسیدی، دردهای کوچکی را که آدم از آن شکایت می کند، درک می کنی. اما وقتی ضربه شدید باشد ساکت می شود.وقتی به مکان خاصی در زندگی می رسید، متوجه می شوید که اگر بتوانید شخص دیگری را همان طور که هستند بپذیرید و همچنان دوستش داشته باشید. عشق شما بسیار واقعی استوقتی به جایی در زندگی رسیدی، میتوانی بفهمی که وقتی گریه میکنی، کسی که آرامت میکند دوستت دارد، اما کسی که با تو گریه میکند دوستت دارد. به همین دلیل بیش از اینکه بگوید دوستت دارم، به تو می گوید مراقب باش. و در نهایت خواهید فهمید که: همیشه پشت هر “این فقط یک شوخی بود” یک ذره حقیقت وجود دارد. کمی کنجکاوی پشت «از او پرسیدم» نهفته است. اینجوری.» یک خرد پشت «چه می دانم» و کمی درد پشت «خوب» نهفته است.